اژدها
اژدها در ادب فارسي :
واژه شناسی اژدها :
ریشه واژه اژدها و (ضحاک) یکی است و صورتهایی دیگر چون «اژدر»، «اژدرها» و «اژدهات» دارد، به معنی «ماری است افسانهای و بزرگ، با دهان فراخ و گشاد.»
اژدها یا اژدر که در زبان اوستایی «اژی» (-aži)، در زبان پهلوی ساسانی (فارسی میانه) «از» (az) و در زبان سانسکریت «اهی» (-ahi) خوانده و نامیده میشود، به معنی «مار یا افعی مهیب و سهمگین» است. در متون کهن ایرانی، گاه این واژه به گونة عام بکار میرود و زمانی نیز با کلمات خاصی همچون «دهاکه» (دهاک) و «سروره» در میآمیزد و «اژی دهاکه» (ازدهاگ و ضحاک) و «اژی سروره» (اژدهای شاخدار) را پدید میآورد که در تاریخ اساطیری ایران، هماوردان سهمگین فریدون و گرشاسپ هستند. عرب اژدها را « ثعبان » گوید و کنایه از مردم شجاع و قهرآلود هم است و نیز « اژدها » نوعی آتش بازی است ، نام « اژدها » در اوستا جزو خرفستران ذکر شده است و از پدیده های اهریمنی است .
در اوستا میان پیکره های افسانه ای اژدها ی دو پیکره بیش از همه مورد توصیف قرار گرفته :
1- اژی سرور ( اژدهای شاخدار ) 2- اژیدهاک ( هیولایی که سه سر و شش چشم و شش پوزه ) این داستان ها را در اوستا به یک شخصیت تاریخی که مورد تنفر بوده و نامی همانند اژی دهاک داشته ، نسبت دهند . »
نام های دیگر اژدها در ادب فارسی :
1- اژدر : مار عظیم را گفته اند .
2- اژدرها : مار بزرگ است . « ها » ی اژدرها جمع نیست بلکه جزو ذات کلمه است .
3- تنین : در عربی به معنی اژدهاست . در آنندراج آمده که ماری است بزرگ و جمع آن تنائین که تنه اش در برج ششم و دمش در برج هفتم است .
4- ثعبان : در عربی به معنی مارهای طویل و نر و ماده است . این کلمه در قرآن دو بار آمده است . گویا برای سرعت خزیدن اژدها ، بدان ثعبان گفته اند زیرا « ثعب » به معنی جاری کردن آب و خون است .
5- هشتبهر : نام دیگر اژدهاست که از صورت های شمالی است . طبق نجوم پهلوی ، همان که تنین خوانده می شود .
فردوسی بیش از 200 بار واژه ی « اژدها » و 50 بار واژه ی « مار » را در شاهنامه به کار برده است .
اسطوره شناسي مار و اژدها :
مار
در اساطير بسياري از اقوام و ملل به صور گوناگون مطرح است. در اساطير يونان هرمس
(=عطارد يا تير ) عصايي به شكل باز گشاده بال دارد كه دو مار به هم پيچيده
دورتادور پاهاي عقاب يا عصا پيچيده بود
مار همچنين به عنوان سمبل شفا در وجود اسكولاپ (esculape) (خداوند سلامتي و بهبودي) نمايانده شده و هنوز هم به صورت علامت
حرفه ي پزشكي باقي مانده است. در قسمتي از معبد اسكولاپ كه خرابه هاي آن هنوز در
اپيدر (epider بر جاست ، براي مار مراسمي
برپا مي شده زيرا اين جانور خاص اسكولاپ و مظهر و سمبل قدرت زندگي به شمار
مي رود .
پرستش
مار به شهادت باستان شناسي حتي پيش از ريگ ودا در بخش بزرگي از جهان قديم از
دانمارك تا شرق رواج داشته است . همچنين وجود واژه ها ي متعدد در گويشهاي محتلف
رابطه ي مار را با اساطير آفرينش آشكار مي كند
مار در آفريقا مظهر هوش و دانايي است . تورات هم مار را از همه ي حيوانات صحرا
هوشيارتر معرفي مي كند. سنبل يا نرد ( پسر برهما در آيين هاي هندي ) در رفت و آمد
خود عصايي به همراه داشت كه چون مي افكند به صورت مار در
مي آمد . در آيين ميترا « مار » جانور بدكار و متعلق به اهريمن نيست . در
ماجراي عروج «ميترا » به آسمان وي بر گردونه اي سوار است كه (هرمس - مركور) راهنما
و راننده ي گردونه است و به علت بالهايي كه بر سر دارد و چوبي از درخت غار كه دو
مار دور آن حلقه زده اند قابل تشخيص است . از اين رو در آيين ميترا مار يكي از
نشانه هاي اصلي است . سوسن و سنبل و اسپرغم و نيلوفر هر كدام به نوعي با مار پيوند
دارند .
عربها سرو را شجره الحيه (درخت مار ) مي نامند چه مي گويند هرجا كه سرو هست مار هم
هست (برهان ذيل سرو) در داستان پيدايش آتش (شاهنامه 1/33) اهريمن مار را كه همريشه
ي مرگ است –پديد مي آورد و
اهورامزدا در مار روييدند كه با خوردن مغز سر جوان روزگار وي را سياه كردند و
روايات كهن او را اژدهاي سه سر خوانده اند . در ادبيات فارسي اصطلاح مار بيوراسب و
مار ضحاكي از اينجا پيداشده است . در روايات عاميانه اساساً مارهاي بزرگ و كهنسال
را اژدها مي گويند.
در
روايات دوره ي اسلامي كه گاه از سرچشمه ها ي فرهنگ يهود متأثر است ، مار حيواني
زيبا و داراي چهارپا مانند شتر بود و از خزانه بهشت به شمار مي رفت. اما چون با
ابليس در اغواي آدم همكاري كرد و او را به داخل بهشت نفوذ داد خداوند به عقوبت اين
كار او را از بهشت اخراج كرد و به اصفهان انداخت و او را به خاك خوردن و به شكم
خزيدن عقوبت كرد و مقرر گرديد كه آدميان سر او را بكوبند . در تورات نقش گناه آلود
مار بيشتر از روايات اسلامي نمودار است چرا كه در اينجا خود مار وسوسه گر است .
مار در ادب فارسي :
مار
در ادب فارسي چه شعر چه نثر نمود فراوان داشته است .شاعران فارسي گو مار را به
صورت هاي زير به كار برده اند :
1- به معناي واقعي خود : مار در اين معنا يا به عنوان يكي از آفريده هاي
خدا وند مورد توجه قرار گرفته است:
مهيا کن روزي مار و مور
اگر چند بي دست و پايند و زور ( سعدي )
اگر مار زايد زن باردار
به از آدميزاده ديوسار. ( سعدي)
2- يا به عنوان عنصري كه در داستان نقش ايفا مي كند :
چو مار سيه بر سر دار شد سر کودک از خواب بيدار شد
چو آن اژدها شورش آن بديد بدان شاخ باريک شد ناپديد
بخوردند و کردند آهنگ خواب بسي مار پيچان برآمد ز آب. ( فردوسي ).
نشد مار کشته وليکن ز راز پديد آمد آتش از آن سنگ باز
هر آنکس که بر سنگ آهن زدي ازو
روشنائي پديد آمدي.
( فردوسي )
اما در ادبیات پهلوی ، او مردی است تازی که به ایران
می تازد ، بر جمشید فایق می شود و پس از هزار سال سلطنت بد ، سرانجام از فریدون
شکست می خورد و به دست وی در کوه دماوند زندانی می شود و در پایان جهان از بند ،
رها می شود و به نابودی جهان دست می برد و آن گاه گرشاسب او را از میان برمی دارد
. اژدها ، در افسانه پردازی چین نمودار نیروهای ناپاک است . اژدها ، آب را از
بارور کردن باز می دارد و می خواهد خورشید و ماه را فرو برد . بنابر این که جهان
بماند باید اژدها نابود شود . این مفهوم اساطیری اژدها به عنوان نیروی اصلی اهریمن
و دشمن آفرینش در دین ها و ادبیات گوناگون پیدا شده است . در اساطیر اسلامی ،
اژدها گاهی در چهره ی موجودی دوزخی ظاهر می شود و زمانی با سیمای عصای موسی ، حالت
نیروی الهی می یابد . اژدها هیولایی افسانه ای است که عموماً به شکل خزنده ای
بالدار و بزرگ توصیف می شود بر فرق سرش برجستگی ای به سان تاج خروس است و چنگال
هایی دهشتناک دارد و از دهانش آتش بیرون می جهد ، قدرت اژدها معمولاً در دم او جای
دارد که به سان تازیانه آن را به هر چه که نزدیکش باشد ، فرود می
آورد . به عنوان اصل شر ، همچنین به عنوان غاصب و محتکر آب ، همگان را می ترساند و
به عنوان خدای روی زمین و سرور دنیای زیر زمینی مورد پرستش قرار می گرفت . در فن
سلاح سازی و نشانه هایی که بر سلاح می اندازند معمولاً دارای فلس و بال است و سمبل
مدافعی شجاع از تاج و تخت و خزانه ی فرمانرواست .
اژدها در اساطیر و ادبیات جهان :
اژدها جانوری است که در کهنترین سنن نماد ویرانکاری و نیز آب و آبادانی بوده است. روزگاری دراز اساطیرشناسان میپنداشتد که اژدها نمایشگر سَّر و انگیزه پیشرفت بشر است و سرگذشت بشر سراسر کوششی است برای رهائی یافتن از قدرت درهم شکننده اژدها.
رابطه میان اصل و آغاز جهان و اژدها در کیهانشناسی بابلیان آشکار است. در این کیهانشناسی، تیامات یا اژدهائی که نماد ظلمت آغازین است غالباً بصورت ماری خشمگین نموده شده و مردوک یا قهرمان خورشیدی بر آن چیره میشود. بدینگونه جهان روشن پدرسالاری جهان آغازین مادرشاهی را تسخیر میکند.
در مصر باستان اژدها رمز طغیانهای بزرگ رود نیل بوده است و سود و زیان آن طغیانها را که بارور کننده یا ویران کنندهاند نشان میداده است. از اینرو اژدها غالباً هم با خداوند اُسیریس و هم با الههی هاتور همانند میشده و گاه نیز از لحاظ خیر و برکتی که داشته با اسیریس و به سبب ویرانکاریش با «ست» دشمن ازیریس یکی میشده است.
اژدها همیشه حیوانی نیرومند و سهمگین پنداشته شده و گاه ‐ چنانکه در چین ‐ مقدس بوده و پرستیده میشده است زیرا او را بخشندهی آب و باران میدانستهاند. در بعضی نقاط اژدها را همان تمساح دانسته و پنداشتهاند که تمساح آورنده باران است. اقوام بسیار معتقد بودند که اژدها خدای طوفان و هوای بد و سیل و دیگر بلاهای آسمانی است و طوفان بر اژدها سوار شده موجب لغزش زمین و زمینلرزه میشود. تقریباً همه جا اژدها با شب و تاریکی و بطن مادری و آب کیهانی پیوسته و مربوط بوده است.
برخی از اژدهاهای چندسر مشهورند چون لادون که نگاهبان سیبهای زرین هسپریدها بود. بعضی اژدهاها یا مارهای چند سر نیز شاخهایی به اشکال گوناگون داشتند از قبیل اژدهای قرمز هفت سر بنام آپوکالیپس، وانی, اژدهای چینی و ژاپنی نیز چندین شاخ دارد. نزد اقوام سرخ پوست پوئبلو مار شاخدار نماد روان و روح آب بوده است، و به باور مانی شیطان یا اهریمن درآغاز بر آبها فرمان میراند، «او همه چیز را تباه میکرد و ویران میساخت».
عيد قايق اژدها در چين:
پنجمين روز ماه پنجم به تقويم کشاورزی چين عيد قايق اژدها نام دارد. در مقايسه با عيدهای ديگر ، عيد قايق اژدها اسامی گوناگون ديگری نيز دارد. اين روز هم به نام های عيد ماه ،عيد اشعار، عيد دختر و عيد " زون زی" مشهور است.
مردم چين در عيد قايق اژدها نوعی خوراک به نام "زون زی" می خورند." زون زی" با برگ بامبو و برنج درست می شود. بدين ترتيب که درون برگ بامبو برنج و گوشت می گذارند و می پيچند و بعد آن را می پزند. مناسبت خوردن اين خوراک در اين روز مشخص است.
در چين ، شاعری بنام "چو يوان" از اهالی کشور "چو" در دوره دولتهای جنگی می زيست. وی مدتی در کشور "چو" به عنوان وزير اعظم خدمت کرد و نسبت به امپراتور بسيار وفادار بود. بعد مورد حسد و تهمت بدانديشان قرار گرفت و امپراتور بدون تحقيق و رسيدگی او را از مقام وزارت عزل کرد.
"چو يوان" سخت غمگين و افسرده شد. به کنار رودخانه "می لو" در استان "هو نان" امروزی رفت دايما شعر می سرود تا روزی از زندگی به کلی نااميد و مایوس گرديد و خود را به رودخانه انداخت و غرق شد. اين واقعه در پنجمين روز از ماه پنجم اتفاق افتاد.
چون مردم بسيار به او علاقه داشتند و می ترسيدند که ماهی رودخانه جسد او را بخورند،خوراک"زون زی" را که شرح داديم درست کردند و به آب رودخانه انداختند تا ماهيان آن خوراک را بخورند و به جسد شاعر آسيب نرساندند.
امروزه معمولا موقع خوردن اين خوراک ، بخصوص اگر در حضور افراد غير چينی باشد ، شعر ها و سرگذشت "چو يوان"را ياد می کنند.
پيشنيان می گفتند: پنجامين ماه بدترين ماه سال است. بنابراين، از گذشته ، رسومی در ميان مردم شايع شده بود.يعنی آويزان کردن نقاشی قهرمان افسانه ای ،جمع کردن دارو های گياهی. بچه ها کيسه کوچک پاره ای که درآن عطر گذاشته می شود روی لباس می آويزانند و روی دست نخ رنگارنگ می بندند. ديگران به مسابقه قايق رانی مسابقه "او شو" و غيره می پرداختند . هدف همه آنها راندن شيطان و حفظ بدن است.
در آسمان شمال ، صورت فلکی دراکو که همان اژدهاست نماینده ی عقل افلاک می باشد . در اساطیر چینی ، اژدها چندین شکل دارد که نماد ابرها ، زمین ، هوش ، قدرت ، سروری و آب است .
1- اژدهای آسمانی : بر پا دارنده ی کاخ های خدایان
2- اژدهای الهی : که توسط باران و باد به انسان منفعت می رساند .
3- اژدهای زمینی : که مشخص کننده ی مسیر رود خانه ها و جویباران است .
4- اژدهای گنج مخفی :
در مسیحیت ، اژدها سمبل فریبکاری ، شر ، کفر ، شیطان و ناپاکی است . در میان عارفان مسیحی ، اژدها قادر مطلق است . فرشته ی صبح است . منجی است ، سازش دهنده و بالاخره روح علم است . در ژاپن اژدها سمبل بی نهایتی سرور و شهوات انسانی و نشان میکادو ( امپراتور ژاپن ) است و در هنگامی که بر فراز ابرهای ( فوجی یاما ) دیده شود ، نشان پیروزی است .
اژدها در اساطیر و ادبیات ایران :
سیمای اژدها در تاریخ اساطیری ایران، در نهایت سهمناکی، زشترویی و پلشتی است. آنها از نخستین یاران اهریمن میباشند که آفرینش نیکوی اورمزد را آشفته مینمایند؛ ولی توانایی تباه آن را ندارند. اگر فدیهی گرانبهایی نثار ایزدانی همچون آناهیتا و وای میکنند (یشت ۵، بندهای ۲۹‐۳۱ و ۴۱‐۴۳ و نیز یشت ۱۵، بندهای ۱۹‐۲۱). بر اساس ادبیات اوستایی، هنگامی که اورمزد نخستین سرزمین نیک خویش را میآفریند (ایرانویج)، آنگاه اهرمن همه تن مرگ برای تباهی آن، اژدهایی (اژدهای سرخ) را در رود دائیتی پدید میآورد (وندیداد ۱، بندهای ۲‐۴). از سوی دیگر نیز ایزد هم با رزمافزارهای خود به نبرد با اژدهای زرد برمیخیزد تا او را نابود سازد (یسنه ۹، بند ۳۰).
بر اساس ادبیات ودایی و اوستایی، دو اژدهای ورتره و اپه اوشه (اپوش)، آبها را در دژ جادویی خود اسیر، ابران آسمانی را سترون و زمین را خشک و کویر میسازند؛ ولی سرانجام به دست ایزدان ایندره و تیشتر تباه میگردند. از دیگرسو نیز اژی دهاکه (ازدهاگ/ضحاک) و افراسیاب تورانی نشان از اژدهایان اساطیری دارند که با گذشت زمان و به هنگام تغییر ساختار ساده و نخستین (روایت اوستایی) داستان به شکل پیچیده و پویا (روایات پهلوی ساسانی و خدای نامه)، جامة نوین پادشاه انیرانی (= نا ایرانی) را بر تن مینشانند. خشکسالی، سترونی، زوال و مرگ، ارمغان دشخدایی آنان بر ایران میباشد.
پرداخت شخصیت و ویژگیهای اژدها در روایات اساطیری چندان کامل و دقیق نیست، زیرا اسطوره تنها به آن بخش از سرگذشت زندگی یک بودهی اهریمنی (یا حتی قهرمان) میپردازد و آن را آنچنان میبالاند و با شکوه و اغراق درمیآمیزد که برای نمایش جهانبینی ویژهی خویش و دیگر اهداف خود نیاز دارد. اما این پرداخت در روایات حماسی(برخلاف نمونههای اساطیری-شکل کاملتر و پویاتری دارد و اژدها در این داستانها چهرههای گوناگونی دارد که از میان آنها دو گونه بیش از دیگر نمونهها دیده و تکرار میشود.
اژدها در نخستین چهره، سیمای «فرمانروای بیگانه اژدروشی» را به خود میپذیرد که با تازش بر ایرانشهر و چیرگی بر پادشاه این سرزمین، فرمانروایی را در دست میگیرد، زندگی مردمان و ستوران آنان را تباه، باران و آب را دربند و خشکی و نیاز را بر سرتاسر زمین حکمفرما میسازد. این فرمانروای دژکامه انیرانی با رزمافزار جادویی و سپند قهرمان بیهمتایی از تبار پادشاهان نیکوی ایرانی، تباه میگردد. آشتی، آرامش و زیبایی ارمغان پادشاهی نیک قهرمان بر ایران زمین است. روایت کارزارهای «فریدون و ضحاک»، «اسفندیار و ارجاسپ تورانی» (هر دو به نقل شاهنامه) و داستان نبرد پادشاهانی همچون «منوچهر، زو و کی خسرو با افراسیاب اژدهاوش» را میتوان در شمار گونههایی جای داد که اژدها با چهرهی پادشاه دژکامة انیرانی پدیدار میگردد.
در کنار سیمای فرمانروای بیگانهٔ بیدادگر، اژدر در برخی دیگر از روایات حماسی اژدهاکشی چهرهی دیگری را نیز نمایان میسازد. بر پایه این داستانها، او همچون «مار یا سوسمار مهیب و غول آسایی» است که توصیف تنومندی پیکر و سهمناکی کردارش با گزافه، اغراق و مقیاسهای فرابشری درمیآمیزد و خانه در بیشههای شگفت انگیز، کوهستان خشک یا آبهای شور دارد. بدین گونه او با چنگالهایی مرگبار و دم آهنج، بالهایی بزرگ و سیاه، گاه پیکری روئینتن و نیز با آتش سوزانی در کام خود به سوی مردمان و ستوران آنها میتازد و آنان را میاوبارد (= میبلعد). پادشاهان یا پهلوانان بزرگ ایران زمین به یاری گرز جادویی خویش به کارزار با اژدر بیم افزا برمیخیزند و نیروی تباهی و ویرانی را در پیکر سیاه و سهمناک اژدها سرد و خاموش میسازد.
روایات پیکارهای هوشنگ با دیوان مزندر و اژدهای خونین چشم (بنا بر شاهنامه)، فریدون و اژی دهاکه (بر پایه ادبیات اوستایی)، گرشاسپ با اژدهای شاخدار، دیو آبزی گندرو (بنا بر متون اوستایی) و ازدهاگ (بر پایه ادبیات پهلوی)، سام با اژدهای کشف رود (بر پایه شاهنامه)، رستم و اسفندیار با اژدران سهمگین خان سوم هفتخان (بنا بر شاهنامه) و سرانجام داستان کارزار رستم با اژدهای روئینتن مشرقزمین را میتوان در شمار گونههایی جای داد که اژدها با چهرهٔ یک «جانور زهرآگین آتشین دم غول آسا» پدیدار میگردد.
اما در روایات تاریخی-افسانهای ایران زمین، اژدهایان آتشین دم جای خود را به جانوران زیانکار و ددان اژدروشی میدهند که بیشههای ایرانشهر یا دشتهای سرزمینهای همجوار را با پلیدی و مرگ میآلایند. بیشتر این ددان که در دامنة کوههای بلند، بن دریاهای ژرف یا بیشههای شگفت انگیز خانه دارند، مردان را میدرند و زنان و دختران پادشاه و بستگان او را میربایند و از آن خود میسازند. در این گونه روایات با تباهی مردمان، ستوران، پدیدههای نیکوی گیتی یا مرگ همسر یا دختر زیبارویی شاه به دست ددان اژدهافش، پهلوانانی همچون رستم (در روایات ماندایی و عامیانه)، گشتاسپ، اسفندیار (در روایت عجائب المخلوقات طوسی)، اسکندر مقدونی، اردشیر پاپکان، بهرام گور و بهرام چوبین به کارزار بر میخیزد و آنها را تباه میسازند.
برای بررسی بهتر و ژرف تر جهان بینی، درون مایه و ساختارهای درونی و برونی داستان اژدهاکشی در ادبیات کهن ایران و روند دگرگونی آن در درازنای زمان، روایات گوناگون این داستان را میتوان در چهار گونة بنیادی «اساطیری»، «حماسی»، «تاریخی-افسانهای» و «قصههای عامیانه (فولکلوریک)» دستهبندی کرد. زیرا انگاره و بنمایههای باستانی هریک از گونهها دارای ساختار همانند و همگونی است و ردپای آئینهای یکسانی در پس روایات گوناگون هر یک از این گونههای چهارگانه دیده میشود. از سوی دیگر، با نمادزدایی و بررسی روایات وابسته به یکی از گروهها، میتوان کارکردهای آئینی و بنیانهای دینی همسانی را دید که تنها از آن روایات یکی از گونهها است؛ به شکلی که داستانهای گروههای دیگر از آن بیبهرهاند. از این رو، گرچه میتوان همگونی بسیاری را میان روایات گوناگون داستان اژدهاکشی دید؛ ولی برای بررسی بهتر ساختارهای درونی و برونی داستان، میباید پس از دستهبندی هریک از روایات در یکی از گروههای چهارگانه، به بررسی انگارهها و بن مایههای کهن و نیز آئینهای وابسته به آن پرداخت که در پس لایههای نوین داستان پنهان هستند.
شکل و هیأت اژدها :
اژدها در اساطیر ، جانور شگفت پیکر و پیچیده و کریه و وحشت انگیزی دارد که هم خزنده و هم پرنده است و عموماً با بال های عقاب ، چنگال های شیر ، دم مار ، دم آتشین ، تصویر می شود .چنین مخلوقی در افسانه های غالب ملت ها از دوره ی دولت باستانی بابل به بعد دیده می شود .
اژدها را با شکلی پیچیده توصیف می کنند تا بدین وسیله بتوانند ژرفای پلیدی و ناهنجاری را منعکس کنند و وحشت انسان را نشان دهند . گروهی گفته اند : « ماری است سیاه که در صحرا ها و کوه ها به وجود می آید و سیل و آب و باران را به طرف دریا می راند و از حیوانات دریایی تغذیه می کند و چون عمرش به پانصد سال رسید بر حیوانات دریا غلبه می کند . »
ایرانیان منکر وجود اژدها به دریا نیستند و می پندارند که هفت سر دارد و در حکایت های خود بدان مثل می زنند . از جمله حکایت عمران بن جابر که در نیل بالا رفت تا به نهایت آن رسید و رود را پشت حيواني پيمود كه موسي آن را گرفته بود .
کتف و گیسوی اژدها :
رخش ، در خان سوم به یاری رستم در مازندران شتافت و کتف اژدها را درید . شانه و کتف ضحاک جایگاه روییدن اژدهایان و مارهایی بود که مغز سر آدمیان طعمه ی آن ها بود . به نظر پردازندگان داستان های اژدها ، این موجود گیسو دار و بلند مو ست و در عجایب المخلوقات آمده : ثعبان را هزار سال بود و نشانش آن است که موی ناصیه برآورد و پشتش موی برآرد .
زمان ظهور اژدها :
اژدها کم باشد و در هر عصری یکی بود چنان که در عهد اسفندیار یکی پدید آمد . در مروج الذهب می خوانیم که : اژدها از حیوانت دریایی تغذیه می کند و پیکرش بزرگ و عمرش دراز می شود ، چون عمرش به پانصد رسید بر حیوانات دریا غلبه می کند » .
در عجایب المخلوقات قزوینی از ظهور اژدهایی به سال 724 به ولایت عران در حلب سخن می رود . در ادبیات اروپا معتقدند که مار اژدها برای رشد هزار سال لازم دارد تا شباهت کامل به اژدها پیدا کند .
خوراک اژدها :
ازدها ، موجودی است بسیار خوار که به گوشت بریان و سرخ شده علاقمند است . و از آهن و هزار پا و ابریشم پنج رنگ بیزار است .
اگر چه آسیب اژدها به جانداران محدود نیست و به مزارع و ساختمان ها می رسد رقت انگیزترین خوراک اژدها ، مردم خواری اژدهاست . گاهی نیز خوراک اژدها مغز انسان است .
اوصاف اژدها :
1- دماهنج : اژدها از راه دور همه چیز را می بلعد .
2- آتش کام : از دیگر ویژگی ها این است که از دهانش آتش زبانه می کشد این پدیده ی آتش کامی و سوزندگی نفس اژدها سبب شده است که در ادبیات دوره ی کلاسیک و بعد از آن آتش فشان ها با حضور اژدها یان همراه باشند . ماحصل سخن جنیدی در کتاب زندگی و مهاجرت نژاد آریا این گونه است : نخست آن که چون جنگ با اژدها به وسیله ی یک یا چند لشکر از مردمان یک شهر ممکن نبود ، در حال حاضر هم ممکن نیست که آتش فشانی را با تکنیک های امروزی خاموش کرد . بنابراین هیچ گاه اشاره نشد که سپاهی با اژدها بجنگد اما از آن جا که بعضی از آتش فشان ها پس از قرن ها خاموش می شوند در نظر مردمان ، مرگ اژدها بسیار عجیب می نمود . و برای این مرگ ، حماسه یا افسانه ای ساختند . کُشنده اصلی اژدها در اساطیر ایرانی ، گرشاسب ، فریدون ، سام و نریمان هستند . و منظور از آن خاموش شدن یک یا دو آتش فشان هم زمان با آن دوران است .
بنابراین اژدهایان رستم و اسفندیار و بهرام گور ، داستان های ساختگی است و نباید به دنبال یافتن آتش فشان آن ها بود . دوم آن که اژدها را پدیده ای اهریمنی و مخرب می دانستند و از بین بَرَنده ی آن را حق پرستی که با نیروی یزدانی پیروز می شود . سوم آن که هیچ گاه دیده نشد که اژدها را مانند دیگر جانوران پدر و مادر و زن و فرزندی باشد و همواره تنها از میان رود یا کوه یا دشتی سر بر می آورد و به آزار مردمان می پرداخته و حتی در افسانه هایی که غیر از شاهنامه از اژدهای هفت سر سخن به میان می آید او را یک اژدها می دانند . زیرا می دانیم که آتش فشان ممکن است چندین تنوره داشته باشد ، که همه ی آن ها در حکم یک آتش فشانند . چهارم آن که در هیچ افسانه ای از حرکت اژدها یاد نشده ، مگر آن که همواره بر فراز کوه است
اگر جانداری چون کروکودیل و مار می بود لاجرم حرکتی نداشت و در زمان گرسنگی به شهر یا روستا حمله می کرد نه آن که از همان فراز کوه بلغزد و غذا بطلبد . پنجم آن که از اژدها یی که به وسیله ی قهرمانان از بین رفته اند ، دو اژدها در داخل ایران بوده اند و دیگری در خارج از مرز ایرانشهر ، اژدهاهای خارج از ایران بیشتر جنبه افسانه ی ساختگی دارد زیرا هنگامی که داستان پرداز می خواهد از اسکندر و بهرام گور شخصیت ممتاز نزدیک به اساطیر بسازد چون در زمان آنان آتش فشانی در ایران زبانه نمی کشید ناچار ، اژدهای آنان را به خارج از ایران می برد و دو اژدهای داخل ایران هر دو موکول به قبل از تاریخ است و تحقیقات آتش فشان روسی هارون تازیف نشان داده که در دوره ی تحقیقات مدون ایران از زمان مادها ، آتش فشانی در ایران خاموش نشده است .
3- زهر آگین :
مار اول فرشته بود ، در بهشت ، ابلیس را در دهن گرفت و در بهشت برد . آفریدگار بر وی خشم گرفت و دست و پای وی باز بست دهن وی که ابلیس در آن شد ، چشمه ی زهر کرد . اگرچه این عقیده درباره ی مار است اما پردازندگان افسانه های اژدها ، اژدها را موجودی زهر افشان توصیف کرده اند که گویی با زهر زندگی می کند .
4- جنگاور :
در شاهنامه ، اژدهای نر ، مظهر جنگاوری و ستیز است . صفت های دژخیمی ، پیل شکاری و خشمناکی ملازم روحیه ی جنگاورانه ی اژدهاست .
5- پلید ، زشت ، سیاه و پتیاره :
اژدها پدیده ای است اهریمنی بنابرین در ذهن داستان پردازان اساطیر پیوسته پلید و زشت و سیاه تصور شده است . در اساطیر ایرانی این امر یک سو به آزادی که مردم از اژدها دیده اند مربوط است و از سوی دیگر به اندام خود اژدها که ناساز تخیل شده است .
چهره های اهریمنی اژدها :
در اساطیر یونانی آکلوس نام خدای بزرگ ترین رودخانه ی یونان است و می توانست به هر شکلی که اراده کند در آید و به همین جهت گاهی به صورت اژدها و زمانی به صورت گاو ظاهر می شد . انسان ها نیز گاهی خود را به شکل اژدها در می آوردند که فریدون یکی از آنهاست .
در مکاشفه ی یوحنا در کتاب مقدس ، اژدها و ابلیس را یکی دانسته اند . اهریمن در شاهنامه ی فردوسی به چهره های گوناگون ظاهر می شود :
در داستان ضحاک ، ابلیس گاهی در چهره ی مردی نیک خواه آشکار می شود و ضحاک را می فریبد و زمانی پنهان می شود و سپس در چهره ی دوستان و فرزانگان و پزشکان ظاهر می شود . هنگامی که « زال » متولد می شود این انسان سفید موی سیاه اندام را بچه ی اهریمن می دانستند . گاهی در شاهنامه ، اهریمن در سیمای اسب جلوه گر می شود . گاهی اژدها در دام اهریمن خوانده می شود . به همین جهت پهلوانان خدا پرست آن را مانعی در برابر حصول به اندیشه های ایزدی خود محسوب می دارند و همیشه برای پیرو.زی بر اژدها ، از یزدان یاری می خواهند و پس از پیروزی بر آن ، سر و تن می شویند و دست به آسمان ، خدا را سپاس می گزارند . فردوسی ، کشتن اژدها را به منزله ی فریضه ای ایزدی تلقی می کند و پهلوان اژدها کُش را یک منجی نیکوکار می نمایاند . در آن جا که شنگل ، پادشاه هند ، آمدن بهرام ، پهلوان اژدها کُش را هدیه ای ایزدی می خواند .
موجودات دیگر در چهره ی اژدها :
ا- انسان اژدها گونه : فریدون ، انسانی است که به جادو خود را به صورت اژدها در می آورد تا بتواند جرئت فرزندان خود ،سلم ، تور و ایرج را بیازماید .
2- ضحاک در چهره ی اژدها :
مشخص ترین انسان اژدها گونه ، ضحاک است که نامش با اژدها پیوند خورده است و در فرهنگ انجمن آراء آمده است که : « به بابل پرورش یافته و جادویی آموخته ، روی خود را بر صورت اژدها بر پدر نمود پس عرب ها آن را ازدهاق خواندند و معرب کردند و ضحاک شد .»
3- آذر همایون در چهره ی اژدها :
چون اسکندر ، آتشکده های آذر آبادگان را ویران کرد و به سپاهان لشکر کشید در آتشکده ای در این شهر ، دختری بود که برای جلوگیری از ویران شدن آتشکده به جادویی ، خود را اژدها ساخت .
4- ارقم دیو : که به دست سام نریمان کشته شد .
اژدها یان دوست :
اژدهایان چینی عموماً متمایل به دوستی با انسان ها بوده اند . در تبت ، اژدهایان محبوب و پرشکوهمند ، ستوده می شوند و در روایاتی که از عصای موسی در دست است این عصای اژدها کردار ، در خدمت موسی و عقاید الهی بود و ریشه ی افسانه ی آن نیز سامی است . در برخی از متون صوفیه که تحت تأثیر فرهنگ اسلامی قرار دارند اژدهایانی می بینیم که نماد وار در چهره ی دوستان جلوه می کنند و نشانی از دشمن خویی اژدهایان آریایی ندارند .
اژدهایان سخنگو :
در خان سوم ، سفر رستم به مازندران اژدهایی سخنگوی با رستم روبرو می شود و رستم نام وی را می پرسد . طبعاً زبان سخنگوی مار یا اژدها جزء زبان اهریمن نبود .
اژدها کُشی :
از دیر باز در اساطیر ایران و هند و چین ، اژدها کُشی بزرگ ترین حادثه ای بوده که بر خدایان و ایزدان و پهلوانان می گذشته . به عبارت دیگر رویارویی پهلوان و اژدها یک زمینه ی اساطیرِ جهانی است ، نوعی نمودگار نمونه ی ذهنی است ، پندار نگاره ای است که در ژرفای نفس آدمی ، زاده می شود و می میرد تا دوباره زاده شود .
اژدهاکُشان :
در داستانهای پهلوانی و اساطیری ایران از گرشاسپ و رستم به عنوان پهلوانان اژدهاکش نام برده شده است
پاداش پهلوان اژدها کُش :
هر چند اسفندیار را هوس پادشاهی بود و رستم پس از رهانیدن کاووس از زندان دیو سپید ، قدرت و منزلت فراوان یافت ولی این پاداش رستم و آن مقصود اسفندیار تنها به دلیل اژدها کُشی حاصل نگردید و به همین جهت این دو اژدها کُش و آنان که با هدفی مردمی به نبرد با اژدها می شتافتند به پاداش نمی اندیشیدند . رستم و اسفندیار پس از اژدها کُشی ایران را می رهانند و رسیدن به این مقصود را بهترین پاداش خود می شناسند . بهرام گور پس از اژدها کُشی در هند به شهرت و احترام فراوان دست یافت . و همین موقعیت را بهرام چوبین در چین به دست آورد به علاوه آن که خاقان ، دختر خویش را به عنوان جایزه ی اژدها کُشی به وی داد و منشور ولایت را هم به وی داد .
اژدها در روایت های مذهبی :
اژدهایان به دلیل آن که سازنده ی حوزه ی وسیعی از اندیشه های انسانی بوده اند در مذاهب یهود ، مسیحیت و اسلام مورد توجه قرار گرفته اند و به عنوان بخشی از ستیز با شر و پلیدی و دشمنان پاکی و معصومیت و صمیمیت انسان را به مبارزه طلبیده اند . قهرمانان اژدها کُش و خدایان اساطیری به تدریج جای خود را در صحنه ی مذاهب به قدیسین و کسانی داده اند که نیروی مبارزه با اژدها را از مذاهب و باورها و اعتقادات خویش به دست آورده بودند و میکائیل فرشته ی مقرب یکی از اژدها کُش بزرگ است .
در روایات اسلامی « اژدها » دو چهره ی کاملاً متضاد دارد ، گاهی در چهره ی موجودی دشمن خود و زمانی در سیمای آفریده ای یزدانی آشکار می شود ، به علاوه اژدها در عرفان اسلامی به صورت تمثیل ممتاز ، مورد توجه قرار می گیرد و نخستین چهره ی اژدها ، در روایات اسلامی ، مربوط است به مار بهشت که اهریمن را یاری می کند و آدم و حوا را به خوردن میوه یا گندم ممنوعه وا می دارد و در نتیجه ، سبب رانده شدن آن دو از بهشت می گردد .
اژدها در داستان موسی :
یکی از مشهورترین داستان ها در روایات مذهبی اسلامی و یهود مربوط به حضرت موسی و عصای اوست . در شعر فارسی نیز عصای موسی ، معمولاً به عنوان مظهر غلیه ی حق بر باطل و اعجاز الهی تلقی می شود .
حضرت علی ( ع ) و اژدها :
کُلینی علیه الرحمه ، از سعد اسکاف ، روایت کرده است : که به خدمت امام محمد باقر رفتم ،رخصت طلبیدم ، فرمود : باش ، آن قدر ماندم که آفتاب گرم شد ، پس جماعتی بیرون آمدند با چهره های زرد که عبادت ، ایشان را نحیف کرده ، چون داخل شدم ، فرمود : ایشان برادران شمایند از جن ، پرسیدم به خدمت شما به چه جهت می آیند ؟ فرمود : می آیند و از مسائل دین و حلال و حرام خود سوال می نمایند و از امام محمد باقر روایت کرده که روزی امام علی بر منبر مسجد کوفه نشسته بودند ناگاه اژدهایی از مسجد داخل شد ، مردم بر خاستند آن را بکُشند ، حضرت فرمود : معترض آن مشوید ، آمد تا نزدیک منبر و بلند شد و بر حضرت سلام کرد . حضرت اشاره فرمودند : باش تا از خطبه فارغ شدند ، پرسیدند تو کیستی ؟ گفت : منم عمروبن عثمان که پدرم را بر جن خلیفه کرده بودی ، پدرم مُرد و مرا وصیت کرد به خدمت تو آیم و آن چه رأی تو اقتضا کند با آن عمل کنم . حضرت فرمود : تو را وصیت می کنم به تقوی و پرهیزگاری و امر می کنم برگردی و جانشین پدر خود باشی که من تو را از جانب خود بر ایشان خلیفه کرده ام ، راوی به امام محمد باقر عرض کرد که اکنون عمروبن عثمان به خدمت تو می آید ، اطاعت تو بر او واجب است ؟ فرمود : بلی
اژدها در روایت های عارفانه :
در روایت های عارفانه گاهی اژدها تمثیل و تصویری از زشتی ها یا موجودات دوزخی و نمایانگر عذاب گناهکاران است و زمانی نمودار کرامات بزرگان صوفیه محسوب می شود . رسول علیه الصلوة گفت که : « در دوزخ مارانند هر یکی چون اشتری ، هر ، گَزَندی که بِگَزَند ، درد آن تا چهل سال بماند .»
انسان باید بداند که این اژدها مرکب از صفات نفس وی است و تعداد سرهای مار به اندازه ی شاخه های اخلاق مذموم وی است و اصل طینت این اژدها از حب دنیاست و سرها از وی منشعب گردد به عدد آن اخلاق بد . همچنین این نود و نه 99 اژدها در درون وی بود پیش از مرگ و وی را خبر نبود . عشق جاه و مقام چون اژدهایی او را می گزد که اژدهای گور همان شهوت است . اما در روایت های صوفیه گاهی اژدها مفتون و مجذوب و دوست پیر ، جلوه می کند . در اسرار التوحید در این مورد حکایت است : در نخستین ، اژدها ، به استقبال شیخ می آید و در برابر وی به خاک می افتد و در دومین مریدی پیغام شیخ را به وی می رساند .
اژدها در تشبیهات و استعارات :
در شاهنامه « اژدها » برای آسمان ، اسب ، بخت بد ، پر و بال ، پایه ی تخت ، پیکر ، تیغ ، درفش ، شمشیر ، شیر ، گرگ ، مار ، و نیزه ، تصویر شده است که در زیر به مواردی از آن اشاره می شود .
آسمان :
چنین داد پاسخ ستاره شُمَر که بر چرخ گردان نیاید گذر
از این بر شده تیز چنگ اژدها به مردی و دانش نیاید رها
اسب ( رخش ) :
ز چوپان بپرسید کاین اژدها به چند است و این را که خواهد بها
بخت بد :
که بخت بد است اژدهای دژم به دام آورد ، شرزه را به دم
به مردی نیاید کسی زو رها چنین آمد این تیز چنگ اژدها
پایه ی تخت :
سر پایه ها چون سر اژدها ندانست کس گوهرش را بها
ترکش و تیر :
تا تَرکِشَت اژدهای تیرت زهر است نواله ، قیصران را
شمشیر :
بجنبید گشتاسب از پیش صف یکی باره زیر اژدهایی به کف
شیر :
نخستین به شمشیر شیر افکنم همان اژدهای دلیر افکنم
گرگ :
بدیدی به خواب اندرون رزم گرگ به کردار نر اژدهای سترگ
نفس :
اژدها بین حلقه گشته خفته زیر دامنم زان نجنبم ترسم آگه گردد اژدرهای من
نفس اژدهاست او کی مرده است از غم بی آلت افسرده است
آتش دوزخ :
گر از آتش همی ترسی به حال کس مشو غره که این جا صورتش مار است و آن جا شکلش اژدرها
لهو و لذت :
لهو و لذت هر دو مار ضحاکند هر دو خونخوار و بی گناه آزار
عقل و دین لشکر فریدونند که بر آرند از آن دو مار ، دمار
زلف :
دل در سر زلف هر که بستم دادم دل خود به اژدهایی
چهار عنصر :
وین آدمی که زبده ارکانش می نهد پیوسته در کشاکش این چار اژدهاست
آهوی روزگار :
آهوی روزگار نه آهویست اژدر است آب و هوا و حرص نه آب است ، آذر است
سیل :
ز صحرا ، سیل ها برخاست هر سوی دراز آهنگ و پیچان و زمین کن
چو هنگام عَزایم زی مُعَزِِّم به تک خیزند ثُعبانان ریمَن
اعتقادات عامیانه در باره ی مار و اژدها :
1- در خوابگزاری های عامیانه آمده است که : به خواب دیدن اژدها نشانه ی داشتن دشمنی بزرگ است .
2- اگر کسی ببیند که اژدهایی دارد ، با بزرگان پیوندد .
3- اگر دید بر پشت اژدها نشسته و اژدها ، مطیع اوست ، دشمنی بزرگ ، وی را مطیع شود .
کاربرد ترکیبات جمله ای و مصدری از « مار » و « اژدها »در مثل سایر :
1- اژدها رویش خوابیده :
در مورد چیزی گفته می شود که به چنگ آوردنش به سبب وجود مراقبی گوش به زنگ و فاقد انعطاف ، نامیسر است .
2- آن قدر مار خورد که اژدها شد :
اصطلاحی است که با آن به سوابق سوء شخصی مورد نظر اشاره می کنند به این معنی که او خود چندان تجربه در نابکاری و حیله گری از سر گذارنده تا به صورت اژدهایی از خبث طینت و نادرستیدر آمده است و دیگر با فریب بر او پیروز نمی توان شد .
3- از ترس مار به اژدهای غاشیه پناه بردن :
( غاشیه در لغت به معنی آتش دوزخ است ) اژدهای غاشیه ، اژدهایی است که در اعماق جهنم مسکن دارد و گنهکاران را عذاب دهد.
4- در دهان اژدها رفتن :
سخت نترس و شجاع بودن ، با جسارت و جرئت فراوان ، مخاطرات را به هیچ شمردن .
5- اژدهای هفت سر :
کنایه از زن نمامه ی بد طینت و آتش افروز ، مظهری کامل از هر آن چه ایجاد ترس و وحشت می کند .
6- مار دم کنده : دشمنی آسیب دیده
7- مار خوردن : تحملِ گفته و کرده ی زشت و زننده کردن
8- مار خوش خط و خال : نظیر گرگی در لباس میش است .
9- مار در آستین پروردن : بد گهری را یاری دادن
10- مار افسون بردار نیست : پند و نصیحت و اندرز در او اثر نکند .
11- مار ، خفته را نمی زند : خفته و غافل را رنج رسانیدن از جوانمردی نیست .
« مار » و « اُژدَها » در اَمثال و حِِکَم :
با چنین کم دشمنان کی خواجه آغازد به جنگ اژدها را جنگ ننگ آید که با حربا کند ( منوچهری )
تو اژدهایی در جنگ و این بدانستی که اژدها را زهر کشنده نگزاید ( سنایی )
مخالفان را یک روز روزگار مده که اژدها شود ار روزگار یابد مار ( فرخی )
مخالفان تو موران بدند و مار شدند بر آر از سر موران مار گشته دمار
مده زمانشان زین بیش و روزگار مبر که اژدها شود ار روزگار یابد مار ( مسعودی رازی )
مار اگر چه به خاصیت نه نیکوست پاسبان درخت صندل اوست ( سنایی )
حق ذات پاک الله الصمد که بود بِه مار بد از یار بد ( مولوی )
مار بود دشمن و بکندن دندانش زو مشو ایمن اگرت باید دندان ( ابو حنیفه اسکافی )
تا برانش زمانه خوار سپرد تا به دستش زمانه مار گرفت ( انوری )
مار بد زخم ار زند بر جان زند یار بد بر جان و بر ایمان زند ( مولوی )
لعل روان ز جام زر نوش و غم جهان مخور زین فلک مزوری بهر چه مار می خوری ( سلمان ساوجی )
مار چون اجل فراز آید به سر راه خلقش آز آید ( سنایی )
مار را هر چند بهتر پروری چون یکی خشم آورد کیفر بری
سفله طبع مار دارد بی خلاف کن تا روی سفله ننگری ( ابوشکور بلخی )
منابع و مآخذ :
1- اژدها در اساطیر ایران، دکترمنصور رستگار فسایی ، انتشارات توس ، تهران ، 1379
2- حکایت آن اژدها، نادر ابراهیمی ، انتشارات هاشمی ، 1371
- حماسه ضحاک و فریدون، باقر پرهام ، نشر مرکز ، 13756
4- رموز قصّه از ديدگاه روانشناسي اژدها و مار و شاخ ، ستّاری، جلال ، 1369
- شاهنامه فردوسی، زول مول ، انتشارات وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي ، تهران ، 1354
- شناخت اساطیر ایران، جان هینلز ، نشر چشمه، 1367
7- عجايب المخلوقات ، قزويني
- مروج الذهب ، ابوالحسن علي بن حسين مسعودي ، ترجمه
ابوالقاسم پاينده ، انتشارات علمي فرهنگي ، تهران ، 1370
- نهادينه هاي اساطيري در شاهنامه فردوسي،دكتر مهوش واحد دوست، انتشارات سروش ،
تهران 1377
- دانشنامه ايران باستان عصر اوستايي تا پايان دوران ساسانيان رضی، هاشم، انتشارات سخن،تهران۱۳۸۱،
/* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt; mso-para-margin:0in; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}
این وبلاگ جهت ارتباط بیشتر با فرهیختگان و اندیشمندان این مرز و بوم دانش خیز طراحی شده است وطرح نکات و موضوعات مختلف بنا بر "جز این است و غیر از این نیست " نمی باشد .خواهشمند است پیشنهادها و نظرات گرانقدر خود را در راستای بهبود روند اموزش دریغ نفرمایید. در ضمن هر گونه تبادل اطلاعات از این وبلاگ جهت پیشبرد و تسهیل اهداف آموزشی آزاد است.